شهید سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی

 

زمانی که تیمسار یاسینی در شیراز خدمت میکرد و فرماندهی منطقه هوایی را برعهده داشت ، پدر خانومم نیز در این شهر سکنی گزیده بود.

همه ساله در ایام نوروز به آنجا سفر میکردیم تا تعطیلات روزهای اول سال نهایت استفاده را برده واز فیض صله رحم نیز بی بهره نمانیم.

روزی به صورت دسته جمعی به پایگاه رفتیم وظهر را مهمان شهید یاسینی شدیم.

در آن روز فراموش نشدنی جمعمان جمع بود وحدودچهل نفر از اقوام نزدیک ، دور هم گرد آمده بودیم.

هر دو سه نفر به نوعی باهم مشغول گفت و گو بودیم واز هردری صحبت میکردیم. با فرارسیدن اذان ظهر وضو ساختیم و به نماز ایستادیم و این فریضه الهی را بجا آوردیم.

انگاه به منظور آماده نمودن غذای مهمانان به طرف اآشپزخانه رفت. من نیز از جای خود برخاستم تا درصورت نیاز در کشیدن غذا به آنان کمک کنم.

قبل از انجام هرکاری ،رو به خانومش کرد و گفت:(خانم! نگهبان را فراموش نکنید. او نیز مهمان ماست. غذایی بکشید تابرایش ببرم)

کوشیدم تا اورا متقاعد کنم تا من غذا را برای نگهبان جلو در ببرم ، ولی او خندید و گفت:

-آن سرباز مهمان من است . باید خود از او پذیرایی کنم.

 

"وصیت نامه شهید"

 

من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟

اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم.

به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود

 

تاریخ ولادت:1330/1/15

تاریخ شهادت:1373/10/15