شهیدان نادر و ناهید هوشمند فیلی
برادرِ کوچکش در راهِ خرید از مغازه ، از جلوی خانهی ننه حسن رد می شده که یکدفعه ننه حسن از خونهاش بیرون می آد و یه سیلی بهش می زنه. ناهید از ننه حسن می پرسه چرا بچه رو می زنی؟ ننه حسن می گه: آخه با سنگ زده شیشهی خونمون رو شکسته . ناهید گفته بود : ننه حسن ، کارِ برادرِ کوچک من نبوده!او در راه خرید از مغازه بوده ... فردای اونروز ، ناهید و خانواده اش راهیِ سفر مشهد بودن. ناهید قبل از حرکت، رفته بود خانه ی ننه حسن ! گفتم برای چه رفتی خونهاش ؟ مگه دعواتون نکرده بود؟!
ناهید گفت : خب چرا دعوا کرد ، ولی شب اول قبر اول سراغِ همسایه رو می گیرن! ناهید موقع شهادت ، یک بچهی سه ماهه رو حامله بود.
تاریخ ولادت:-
تاریخ شهادت:-