بانوی شهیده مهربانو وفرزندش

 

وقتی او را برای غسل دادن به مزار شهدا آوردند، همه فکر می کردند پتویی را محکم در آغوش گرفته ولی همسرش فریاد زد که این پسر دو ساله ام است که در آغوش مادرش شهید شده است! خانم هایی که در غسالخانه بودند هر کاری کرده بودند نتوانستند دست های مادر را از دور بدن کودک جدا کنند. خواستند دست های مادر را بشکنند تا کودک را جدا کنند، اما همسرش اجازه نداد و گفت : مادر و کودک را با هم دفن کنید. خیلی وقت ها هم پیش می آمد کودکان دو ماهه ، شش ماهه ، یا حتی دست و پای کودک پیدا می شد ولی چون صاحب آن ها مشخص نبود یا همه ی اعضای خانواده به شهادت رسیده بودند گوشه ای از گلزار شهدا غریبانه و گمنام به خاک سپرده می شدند.

 

تاریخ ولادت:-

تاریخ شهادت:-